جهان هولوگرافی، جهان هپروتی و هالوسالاری

دکتر محمدرضا توکلی صابری یکی از چهره‌های برجسته ترجمه کتب علمی و یکی از مروجین علم برای عوام در ایران است. از او ترجمه کتابهایی از جمله بررسی دیوانه‌وار (در توصیح منش و روش دانشمندان برای رسیدن به علم و کشفیات علمی)، امداد دارویی و امداد پرستاری (فرهنگ‌نامه و توضیحات کاملی در این دو علم)، به ژنوم خوش آمدید (درباره اصول ژنتیک و قوانین آن) و قوانین، نظریه های علمی و چیزهای دیگر به زبان ساده (در توضیح مهم‌ترین قوانین ریاضی و فیزیک و مواردی دیگر) و تعداد دیگری از کتب و مقالات علمی دیگر به سبک ترجمه و تالیف موجود است. دکتر توکلی صابری در مجله جهان کتاب (یکی از معتبرترین مراجع بررسی و نقد کتاب) نقدی جامع بر کتاب جهان هولوگرافیک نوشته مایکل تالبوت و ترجمه داریوش مهرجویی نوشته است که شاید جامع‌ترین و علمی‌ترین نقد در مورد آن به زبان فارسی باشد. این نقد حدود دو سال پس از انتشار ترجمه فارسی کتاب که تجدید چاپ آن به علت استقبال ایرانیان دو رقمی شده بود منتشر گردید.

گرچه این نقد/مقاله کمی طولانی به نظر می‌رسد اما دلایل و توضیحات به قدری جذاب، علمی و روان است که خواننده را به راحتی همراه می‌کند. اگر قصد دارید کتاب ۴۷۰ صفحه‌ای جهان هولوگرافیک را بخوانید (یا قبلاً آن را خوانده‌اید) خواندن این چند صفحه ناقابل جداً به شما توصیه می‌شود.

ec3a547fc46a1bf021a27f8a12c957c3_1024

 
جهان هولوگرافی، جهان هپروتی و جهان هالوسالاری

کتاب جهان هولوگرافیک آخرین کتاب مایکل تالبوت پیش از مرگ اوست که در آن به تئورى ‏هاى شبه‏ علمى و ضدعلمى رایج در غرب مى ‏پردازد. تالبوت ادعا دارد که « این نظریه در متن و چارچوبى علمى، اولین بار است که مطرح شده است» (ص ۴۰۱). مترجم نیز معتقد است: «نظریه هولوگرافیک بودن جهان نه تنها واقعیت‏هاى ملموس زندگى ما را در بر مى‏ گیرد، بلکه مى‏ تواند پدیده‏ هاى حیرت‏ آورى همچون تله‏  پاتى، نیروهاى فراطبیعى انسان، وحدت کیهانى، درمان‏هاى معجزه ‏آسا و… را توضیح دهد. با خواندن جهان هولوگرافیک با جهانى روبه‏ رو مى‏ شویم که هر ذره آن ویژگى‏ هاى کل آن را در خود دارد و خواننده ایرانى بسیارى از مفاهیم متافیزیکى را که ریشه در فلسفه و عرفان شرق دارد ، در قالب زبانى روشن و امروزى باز مى‏ شناسد» (پشت جلد کتاب).

متأسفانه او در این کتاب نه تنها هیچ توضیح عقلانى از این پدیده‏ ها به دست نمى ‏دهد و هیچ یک از این ادعاها را ثابت نمى‏ کند، بلکه خواننده ایرانى هم هیچ رابطه‏ اى بین مفاهیم مورد ادعا در این کتاب و عرفان اسلامى یا ایرانى نمى‏ یابد. انبوه خیال‏بافى ‏هاى موجود در این کتاب براى کسى که در جهان واقعى زندگى مى‏ کند، تفکر عقلانى دارد، و مبادى علوم را مى‏ داند واقعاً حیرت‏ ور است. این کتاب به استدلال منطقى و تفکر عقلانى نه پوزخند، بلکه قهقهه ‏زده است. دنیاى تالبوت دنیاى هولوگرافى نیست، دنیاى هپروت و هالوسالارى است. « جهان هولوگرافیک » تالبوت کاریکاتورى از مُثُل افلاطونى همراه با آمیزه‏اى از خرافات است. تنها بخشى از کتاب که حاوى حقایق علمى است، بخشى است که به توضیح هولوگرافى مى ‏پردازد، که البته در این مورد هم تالبوت زیاد موفق نبوده است و خیالات خود را در میان توضیحات علمى جا زده است. تالبوت البته کتاب‏هاى شبه‏ علمى زیادى نوشته است و افسانه‏ پردازى ‏هاى زیادى کرده است، ولى این کتاب از نظر تحمیق مردم، واقعاً سرآمد آن‏هاست. او با نوشتن این کتاب ژانر جدیدى به نام « افسانه شبه‏ علمى » (pseudoscientific fiction) به وجود آورده که کاریکاتورى است از افسانه‏ هاى علمى (science fiction) و شبه علم (pseudoscience).

 تالبوت در این کتاب مگسى را ماموت کرده و چهل کلاغ را چهل هزار کلاغ سپید رنگ جلوه داده است که از قو زیباترند! او استاد گزافه‏ گویى، اغراق، ساده‏ انگارى و توجیهات بى ‏منطق و دلیل است. از حسین کرد شبسترى شوالیه تهمتنى مى‏ سازد که در تمام نبردها پیروز بوده است و رستم دستان و هرکول یونانى در پیش او انسان‏ هاى کوچک و حقیرى مى ‏نمایند. او بین پدیده‏ هاى نامربوط و تصادفى روابط جدى و مهمى را به کمک تخیل بى‏ نظیر خود کشف مى‏ کند.

دنیس گابور، فیزیک‏دان مجارى در سال ۱۹۴۷ « هولوگرافى »را اختراع کرد و به همین خاطر جایزه نوبل را برد. هولوگرام، یک عکس سه بُعدى است، برخلاف عکس‏هاى معمولى که دو بُعدى هستند. در واقع هولوگرام یک تصویر سه بعدى بر روى یک صفحه دوبعدى است. تالبوت نظریه پریبرام، روان‏شناس اتریشى ‏تبار را مبنى بر این که مغز ما شاید مانند یک هولوگرام باشد که تصویرهاى سه بعدى را در ذهن ما تولید مى ‏کند و نظریه بوهم ،فیزیک‏دان امریکایى را (که بسیارى از فیزیک‏دان‏ها آن را نپذیرفته ‏اند) مبنى بر این که یک سطح دیگرى از حقیقت در وراى واقعیت فیزیکى ادراکات روزمره ما وجود دارد ، با همدیگر تلفیق کرده و با تخیلات و افسانه‏ هاى پرداخته ذهنش چیزى ساخته است که فراى ادعاهاى این دو دانشمند است. تالبوت بدون هیچ شک و تردیدى اعلام مى‏ دارد که نه تنها مغز ما یک هولوگرام است، بلکه تمامى عالم یک هولوگرام است. سپس نتیجه مى ‏گیرد که گذشته هم هولوگرام است و از دست نرفته است بلکه به شکلى در ادراکات ما وجود دارد و ذهن آدمى و سابقه هولوگرافیک گذشته در یک حوزه همسایه همدیگر هستند و به این ترتیب قابل دسترسى هستند.

تالبوت بر اساس این ادعاى ثابت نشده اعلام مى‏ کند که پس مى‏ وان غیب‏گویى کرد. به این ترتیب نه تنها به گذشته مى‏ توان دسترسى یافت، بلکه آینده هم که در هولوگرام جهانى است قابل دسترسى است. سپس اعلام مى‏ دارد که در هر سلول ما تمامى عالم مستتر است و مغز ما فضا و زمان را در درون خودش مى‏ سازد. رویاها هولوگرام‏ هاى درونى هستند، و بیشتر رویاها به منزله رفتن به جهان‏ هاى موازى هستند. بیمارى‏ هاى روانى (پسیکوزها) دسترسى به سطوح هولوگرافیک واقعیت هستند و بیمارى افراد چندشخصیتى به علت تغییر از یک سطح هولوگرافى به سطح دیگر است. هیچ تفاوتى بین جهان فیزیکى و جهان ذهنى نیست و بدن نیز یک هولوگرام است. اثر دارونماها به این علت است که بدن نمى تواند بین واقعیت خیالى و واقعیت موجود تفاوت بگذارد، بنابراین براى درمان باید نیروى هولوگرافى مغز را مهار کنیم. بعضى افراد مى‏ توانند اندام ‏هاى درونى دیگران مانند استخوان‏ ها، دل و روده و جگر و پانکراس را ببینند! در اواسط کتاب اعلام  مى‏ دارد که تمام قوانین فیزیک یک عادت است، و تمام معجزات و امور فراعادى به علت این است که بخش بزرگى از واقعیت‏ها ساخته تخیل هستند، حتى ذرات زیر اتمى را ذهن فیزیک‏دان مى‏ سازد و وجود واقعى ندارند! تمام امور ممکن هستند زیرا که به تعداد بى‏ نهایت زیادى حقیقت بالقوه وجود دارد. به این جهت است که کارها و ادعاهاى ساى بابا، سوندنبرگ، چند مکانى، هاله، شمنیسم، کاساتاندا، پسیکومترى، باستان‏شناسى روانى، تناسخ، بینش از راه دور، تجربه نزدیک مرگ، حتى شى‏ء پرنده ناشناس (UFO)، اجنه و پریان، و رابطه با ارواح و بسیارى چیزهاى دیگر همگى واقعیت دارند. او حتى مى ‏گوید که بعضى از اشیاء پرنده ناشناس پدیده شبه هولوگرام هستند و موجودات فضایى به زمین مى ‏آیند و انسان‏ ها را مى‏ دزدند و برروى آن‏ها آزمایش مى ‏کنند. هدف اصلى او در پایان کتاب نمودار مى‏ شود که مى‏ گوید: «باید علم را تجدیدساختار کرد.» چرا؟ چون علم این توهمات و مهملات آقاى تالبوت را نمى‏ پذیرد. به این ترتیب، بر حسب توصیه تالبوت، اگر کفش اندازه پا نیست، باید پا را جراحى کرد تا به اندازه کفش شود!

در جهان تخیّلى تالبوت، هر چیز خیالى صورت واقعیت پیدا مى‏ کند. به نظر او پژوهشگران امور فراعادى (paranormal) از این جهت کشفیات شگرف خود را اعلام نمى‏ کنند، چون مى‏ ترسند از سوى دانش‏ورزان (scientists) به مسخره گرفته شوند، نه این که آن‏ها واقعاً حرف جدى ندارند. در همین جهان تخیلى است که تالبوت بر سر طحالش فریاد مى ‏کشد و سپس به توصیه درمانگر همفکرش از طحال مبارک خود دلجویى مى‏ کند تا زودتر بهبود یابد! تالبوت در هولوگرام پاسخ تمام پرسش ‏هاى طبیعى و ماوراء طبیعى، مشکلات، مسائل، معماها، و دردهاى بشرى را مى‏ جوید. تمامى متن کتاب در مورد ناتوانى علم در تفسیر جهان و قدرت نظریه هولوگرافى ایشان در تفسیر مسائل فراعادى است.

هنگامى که این کتاب در سال ۱۹۹۱ منتشر شد، همانند کودکى که سر زا مى‏ رود، بى‏ جان به دنیا آمد و هیچ‏گاه دیگر تجدید چاپ نشد. در آن موقع چند نقد در مورد آن منتشر شد که همگى نظرى منفى و بسیار انتقادى به توهمات موجود در کتاب داشتند. با خواندن مقدمه مترجم، خواننده در مى ‏یابد که سال‏ها بعد نویسنده‏ اى ایرانى آن را در سفر به امریکا «کشف» مى‏ کند و بسیار هیجان‏زده مى‏ شود. سپس مترجمى آن را مانند «یک داستان شیرین هیجان‏ انگیز» می یابد که به «سؤال‏ هاى بزرگ هستى ‏شناختى، یزدان‏ شناختى، و فلسفى ‏اش جور خاصى جواب روشن امروزى مى ‏داد». حیرتا! آیا فلسفه و منطق در سرزمین فارابى، رازى، بوعلى‏ سینا، و ملاصدرا که فرهنگش تأثیر جهانى داشته است، تا به این حدّ نازل سقوط کرده است که تحصیلکرده ‏ها و کتاب خوانده ‏هایش (نمى‏ گویم روشنفکرانش، چون روشنفکرى با تخیلات و توهمات مایکل تالبوت مانعهالجمع است) فرق بین مهملات و فلسفه را نمى ‏دانند؟ البته مرز میان فلسفه و نافلسفه و مهملات مرز بسیار باریکى است، اما مهملات تالبوت نباید آن قدرها براى کتاب خوانده‏ ها نامشخص باشد که به همین سادگى مابعدالطبیعه (metaphysics) را با ماوراء طبیعى، فراطبیعى و یا فراعادى (paranormal) اشتباه بگیرند؟ ناشر هم به اشتباه کتاب را جزو «فلسفه و کلام» طبقه‏ بندى کرده است. قدما مطالب فراعادى را که خلاف امور طبیعى و به اصطلاح خارق عادت است جزو «علوم خفیه» (occult) تقسیم ‏بندى مى‏کردند. در دوران جدید آن را فراعادى و فراطبیعى (به قول مترجم فراهنجارى) مى ‏خوانند و جزو مطالب «عصر جدید» (new age) طبقه‏ بندى مى ‏کنند. «عصر جدید» یک جنبش شبه مذهبى بود که در دهه ۱۹۶۰-۷۰ و در اوج هیپى‏ گرى و جنگ ویتنام رواج یافت که بیشتر بر مبناى خودیارى و فراروان‏شناسى بود و بعضى ‏ها سعى مى ‏کردند آن را با فیزیک کوانتوم، روان‏شناسى، طب کل‏نگر، بودیسم، تائوئیسم، و هندوئیسم بیامیزند و ذهن، بدن، و روح را دریک سطح قرار دهند و خداباورى و خدانابارورى، و علم و شبه علم را در هم آمیزند. به این ترتیب آن‏ها آغاز عصر جدیدى را اعلام مى‏ کردند. تالبوت از آسمان و ریسمان بافتن ‏هاى خود آگاه است، زیرا در مقدمه مى‏ نویسد: «بدرستى که الگوى هولوگرافیک نیز خود ایده‏اى بسیار تضادآفرین و تخالف ‏زا بوده، و اغلب دانشمندان به هیچ روى آن را تأیید و تصدیق نکرده‏ اند. با این همه چنان‏ که خواهیم دید، بسیارى از متفکران برجسته و اثرگذار (در عرصه علم و اندیشه) از آن حمایت و پشتیبانى کرده و معتقدند که این الگو دقیق‏ ترین تصویر واقعیت را تا به حال به ما عرضه داشته است.» (ص ۴) این متفکران برجسته چه کسانى هستند؟ البته تالبوت از فلان دکتر و استاد، یا بهمان انستیتو نام مى‏ برد. با نگاهى به سابقه این افراد به خوبى روشن مى‏ شود که افرادى همانند خود تالبوت هستند که درجه دانشگاهى‏ شان کمکى به آن‏ها در درک واقعیت این جهان نکرده است. بعضى از این مؤسسات شامل یک یا چند نفر است که همانند یک انجمن کار مى ‏کنند. بیشتر گزارش ‏هاى «تحقیقاتى» آن‏ها با روش‏ هاى جدّى علمى انجام نشده و تکرارپذیر نبوده ‏اند. با نگاهى به منابع کتاب به آسانى مى‏ تواند دید که به طور عمده منابع او منحصر است به نشریه ‏هاى عمومى، نشریه‏ هاى زرد، رنگین ‏نامه‏ هاى عمومى، و انجمن‏ ها و ناشرانى که عموماً معتقدین به مسائل فراعادى از سنخ تالبوت و ناشرش هستند. اگر هم از مؤسسات مهم و دانشگاهى مطلبى نقل مى‏ کند، همیشه آن‏ها را با تعبیر و تفسیرهایى درجهت اثبات دیدگاه‏هایش همراه مى ‏کند، یا گزیده‏ اى است از یک متن که وى آن را براى تأیید نظریاتش آورده است. در حالى که آن متن در اصل در تضاد با توهمات تالبوت است. اگر هم شخص یا مؤسسه دانشگاهى جزو منابع کتاب است، تعبیر و تفسیر گفته‏ هاى آن شخص در جهت تأیید اظهارات تالبوت آمده است.

 باید دانست که در امریکا هر چیزى که پولساز باشد، بدون توجه به واقعیت و یا مفید بودن آن، قانونى است و یک ارزش اجتماعى مهم محسوب مى ‏شود. پورنوگرافى و محصولات فراعادى دو نمونه از این دست است. امریکایى ‏ها نسبت به اروپاییان، فرهنگ بسیار ساده‏ نگرى دارند و مردم معمولى امریکایى به لحاظ فکرى همانند مردم هر نقطه‏ اى از جهان سوم هستند. بدین ترتیب است که کانال ‏هاى تلویزیونى، روزنامه‏ ها و مجلات زیادى در مورد پدیده ‏هاى فراعادى، از رؤیت‏ شدن الویس پریسلى و مایکل جکسون در انظار عمومى تا دیده‏ شدن موجودات فرازمینى و آدم‏هاى گرگ ‏نما مطالب زیادى منتشر مى‏ کنند. برنامه‏ هاى تلویزیونى بسیارى پخش مى‏ شود در مورد افرادى که با ارواح و مردگان صحبت مى‏ کنند و پیامشان را انتقال مى ‏دهند یا کسانى که به طور جدى داستان ربوده شدنشان را توسط انسان‏ هاى فرازمینى و آزمایش‏ هاى پزشکى برروى بدنشان شرح مى‏ دهند. در امریکا کسانى وجود دارند که به آن‏ها روانمند (psychic) مى‏ گویند. آن‏ها براى خود مغازه ‏هایى دارند و در انتظار مشتریان ساده‏ لوح مى‏نشینند و برایشان از آینده خبر مى‏ دهند. و در واقع همان کار فالگیرها و غیبگویان ما را مى‏ کنند. تکنیک‏ هاى آن‏ها که شامل «قرائت سرد» (cold reading) و «قرائت داغ» (hot reading) است، براى شعبده بازان کاملاً شناخته شده است و خود یک رشته تخصصى در شعبده بازى است. اگرچه این برنامه‏ ها براى انسان ‏هاى منطقى بیشتر جنبه تفنن دارند، اما هستند کسانى که این برنامه‏ ها و نشریات را جدّى مى ‏گیرند و آن‏ها را باور مى ‏کنند. تالبوت یکى از همین افراد است. در واقع پدیده فراعادى یک صنعت چند صد میلیون دلارى را در امریکا تشکیل مى ‏دهد.

 اگر براى تالبوت دنیاى جنّ و پرى واقعیت دارد، براى مترجم نیز جابلقا و جابلسا واقعیت دارد؛ همان شهرى که هزار دروازه دارد و در هر دروازه هزار نفر پاسبانى مى ‏کنند. این دو شهر در نزدیکى سراندیب قرار دارد. البته اگر شما بخواهید آن را از روى نقشه گوگل پیدا کنید نتیجه‏ اى به دست نمى ‏آورید! چرا که مملکت جابلقا و جابلسا با دوربین‏ هاى ماهواره‏ ى قابل عکس‏بردارى نیستند، زیرا ماهیت هولوگرافى دارند! اگر هم بخواهید با کشتى به این دو شهر بروید به آن نمى‏ رسید. چرا؟ چون به هر مقدارى که به آن‏ها نزدیک شوید، به همان مقدار از شما دور مى‏ شوند، و به هر مقدارى که از آن‏ها دور شوید، به شما نزدیک مى‏ شوند. بنابراین همیشه در دید شما قرار دارند بدون آن که بتوانید به آن‏ها دسترسى یابید. البته مى‏ دانید که این از ماهیت هولوگرافى امور است. مردمان این سرزمین «مى‏ توانند هرکه را بخواهند پیش روى خود مجسم کنند، و مى‏ توانند با هر بخش از اندام خود که مى‏ خواهند ببینند، و هر گونه میوه و غذایى را که میل دارند مى‏ توانند تجسم ببخشند. آن‏ها از طریق یک سلسله عکس‏ هاى نورانى تله ‏پاتیک ارتباط برقرار مى‏ کنند» (ص ۳۶۶). آرى، آن‏ها در جهان هولوگرافیک تالبوت زندگى مى‏ کنند. «این شهرها نورانى هستند و بسیار زیبا، با معمارى بهت‏ آور، مدرسه‏ ها و مراکز دانش و کتابخانه‏ هاى بسیار» (ص‏۳۸۰). لابد مدیریت این شهرها هم با همان شَمَن‏ هایى است که در کتاب توصیفشان آمده است.

تالبوت در مقدمه کتاب مى ‏نویسد: «از آن‏جا که رویدادهاى فراهنجارى را نمى‏ توان به یارى فهم و ادراک علمى مرسوم‏ مان توضیح داد، این رویدادها نیازمند نگاهى تازه به جهان‏ اند، یعنى یک الگوى (پارادیم) معرفتى علمى جدید نیاز دارند. این کتاب علاوه بر نشان دادن این‏که چگونه الگوى هولوگرافیک مى‏ تواند پدیده فراهنجارى را توضیح دهد، به بررسى و سنجش شواهد فزاینده‏اى که در جهت اثبات پدیده فراهنجارى و لزوم نگه‏داشتن چنین الگویى است مى‏ پردازد.» (ص ۷). تالبوت ادعاهاى بسیارى را از قول افراد و گروه ‏هاى مختلفى نقل کرده است و ما فقط به سه دسته از آن‏ها، یعنى ادعاهاى پزشکى، ادعاهاى مربوط به پدیده‏ هاى فراعادى، و ادعاى مربوط به خرافات مسیحى مى‏ پردازیم. چون اگر بخواهیم به همه ادعاهاى او بپردازیم، مثنوى هفتاد من کاغذ شود. باید تأکید کرد که همه این پدیده ‏هایى را که در این کتاب آمده است با علم مى‏ توان توضیح داد، و تکرار کرد و این کار بارها و بارها انجام شده است.

 ادعاهاى پزشکى‏

آیا اگر ما چیزى را تخیل کنیم و در ذهن خود بسازیم، در جهان بیرون از ذهن ما هم واقعیت پیدا مى ‏کند؟ مثلاً اگر تصور کنیم که ثروتمند هستیم، و یا بیمارى مهلک ما درمان یافته است، و یا زبان ژاپنى را خوب مى‏ دانیم، آیا ثروتمند یا سالم مى شویم و به روانى ژاپنى صحبت مى‏ کنیم؟ در جهان خیالى هولوگرافیک تالبوت همه این‏ها امکان‏ پذیر است، زیرا «در نظم مستتر، مثل خود مغز تخیّل و واقعیت در نهایت از هم تشخیص ناپذیرند، و بنابراین نباید مایه تعجب باشد که تصاویرى که در ذهن جاى دارند نهایتاً به صورت واقعیات عینى در بدن جسمانى ما ظاهر شوند» (ص ۱۱۳). به این ترتیب او فهرست زیادى از بیماران را دنبال هم مى‏ کند که دچار بیمارى سرطان بوده ‏اند. به آن‏ها آموزش داده شده بود که در خیال خود تصور کنند که اشعه ‏درمانى شده‏ اند و گلبول‏ هاى سفید آن‏ها به سلول‏ هاى سرطانى حمله کرده است. نتیجه این «تصویرسازى ذهنى» چنان بود که بر همه این بیماران سرطانى «تأثیر معجزه آسایى» داشت و عوارض اشعه درمانى را هم نداشت. این تصویرسازى ذهنى به حدى مؤثر بود که بیماران مى‏ توانستند به طور اختصاصى نوتروفیل‏ ها و سلول ‏هاى تى را به طور مجزا در بدنشان افزایش دهند (ص‏۱۱۳).

در مورد اثر دارونما که شیوه‏ اى است براى حذف عوامل ذهنى در آزمایش ‏هاى عینى پزشکى، چنین مى ‏خوانیم: «از منظر هولوگرافى، واکنش شگفت‏ انگیز بیمار به دارونماى آسم را مى ‏توان دوباره بر پایه ناتوانى ذهن و جسم در تشخیص میان واقعیت تخیلى، و واقعیت راستین تبیین کرد» (ص ۱۲۴). و به این ترتیب در طى صفحات متوالى در فصل «من ترانه هولوگرافیک را مى ‏خوانم» آقاى تالبوت در نقش یک پزشک بسیار مطلع ظاهر مى‏ شود که اصرار دارد ثابت کند که ما مى ‏توانیم با تخیّل خود، بدون استفاده از داروها و درمان‏ هاى پزشکى نوین، بسیارى از بیمارى‏ ها را درمان کنیم، و «مى ‏توانیم سبب شویم که تومورها در عرض یک شبانه‏ روز آب شوند» (ص‏۱۲۷) و اگر به داروها اعتقاد داشته باشیم اثر دارند و وقتى اعتقادى به آن‏ها نداریم بى ‏اثرند (ص‏۱۲۸). و این ادعاى غیرواقعى را بیان مى ‏کند که «خوردن یک دارونما ممکن است به خوبى همان تأثیرى را ایجاد کند که داروى واقعى، و برعکس خوردن داروى واقعى ممکن است هیچ تأثیرى بر جا نگذارد» (ص‏۱۳۰). بى ‏اعتقادى تالبوت به جهان عینى و پزشکى نوین و تأثیر داروها به حدّى است که باعت مى ‏شود بنویسد: «پزشکان مى ‏باید با به کاربردن دارویى ما را تحمیق کنند تا بتوانیم نیروهاى مهارکننده شفابخش درون خود را فراخوانیم» (ص‏۱۳۷).

 اکتشافات پزشکى آقاى تالبوت حدّ و حصرى ندارد، مثلاً به این پاراگراف توجه کنید: «مردمان جزایر تروبریاند روابط جنسى قبل از زناشویى را تأیید مى‏ کنند، ولى حاملگى قبل از ازدواج را به شدت تقبیح. آن‏ها از هیچ‏گونه وسیله جلوگیرى استفاده نمى‏ کنند و به ندرت به کورتاژ متوسل مى‏ شوند. به عبارت دیگر، باردارى قبل از ازدواج بیش و کم براى آنان چیزى ناشناخته است. این بدان معنى است که زنان ازدواج نکرده به سبب باورها و اعتقادات فرهنگى‏ شان ناخودآگاهانه مانع باردارى خود مى‏ شوند» (ص‏۱۳۷). عکس این قضیه این خواهد بود که آبستنى‏ هاى نوجوانان امریکایى به خاطر این است که آن‏ها به علت باورهاى فرهنگى‏ شان باردار مى‏ شوند، نه به خاطر روابط جنسى بدون استفاده از روش ‏هاى پیشگیرى. به همین سادگى! تخیلات و تئورى‏ هاى شبه‏ علمى از این هم فراتر مى‏ رود. وى معتقد است که پس از این که رابرت کخ کشف کرد که عامل بیمارى سل یک باکترى است، میزان مرگ و میر ناشى از سل کاهش یافت. علت این کاهش چه بود؟ بر طبق نظر ایشان غلبه بر ترس از سل بود و نه توصیه روش‏ هاى بهداشتى، تغذیه‏ اى، و پزشکى و به همین‏ سان از نظر ایشان علت توفیق در عمل پیوند اعضا، غلبه بر ترس از پیوند زدن بوده است (ص ۱۳۸) نه روش هاى جدید نگهدارى بافت‏ هاى زنده، روش ‏هاى پیچیده جراحى، داروهاى ایمونولوژیک، و دیگر روش‏ هاى درمانى و بهداشتى.

سهل‏ انگارى و راحت اندیشى تالبوت باورنکردنى است. او گزارشى از روان ‏شفابخش‏ هاى (psycholhealer) فیلیپینى مى‏ دهد (ص‏۱۷۳) که به جراحى روانى (psychosurgery) مى‏ پردازند و بیماران را بدون هیچ اثر چاقو و یا آثار دیگر جراحى مى‏ کنند. سال‏ها است که کلک این شیادان کشف و معلوم شده که آن‏ها با پنهان کردن مقدارى دل و جگر مرغ همراه با خون در زیر میز بیمار و وانمود کردن این که آن‏ها را از بدن بیمار بیرون آورده‏ اند، بیماران را فریب مى ‏دهند. جیمز رندى، شعبده باز معاصر، به خوبى‏ این جراحى را انجام داده و سپس شیوه انجام آن را آشکار کرده است. فقط تالبوت از این موضوع آگاه نیست.

 تالبوت خود اعتراف مى ‏کند که «من در خانواده ‏اى فراروانى بزرگ شدم» (ص‏۱۰) و شاید به همین دلیل باشد که او این قدر به مسائل فراعادى علاقه‏ مند است و با تخیلات خویش چنان آن‏ها را گسترش مى ‏دهد و به توضیح معماها و رازهاى مختلف مى‏ پردازد که باورنکردنى است و با این توضیحات معماگونه و رازآمیز خویش معماها و رازهاى بیشترى را تولید مى‏ کند! البته کسى که در خانواده روان‏مند به دنیا آمده است، مشکل بتواند حقایق علمى و معارف واقعى را بپذیرد و از دنیاى تخیلات خویش بیرون آید. به نظر مى‏ رسد که تالبوت بیشتر یک بیمار روانى (psychotic) است تا یک فرد روان‏مند یا فراروان (psychic)، زیرا مدتى دچار مشکلى در ناحیه طحال مى‏ شود و سعى مى ‏کند با تصویرسازى، یعنى تصور سالم‏ بودن طحالش، سلامتى را به این اندام خود بازگرداند (چگونه تشخیص این مشکل را داده و چرا پیش پزشک نرفته معلوم نیست). سرانجام وقتى مى ‏بیند که این روش درمانى بى‏ نتیجه است خشمگین مى‏ شود و طحال خود را مورد شماتت قرار مى‏ دهد. سپس نزد یک غیب‏گو به نام خانم درایر مى ‏رود. این خانم از او مى‏ پرسد که آیا سر طحالش فریاد زده است؟ تالبوت تصدیق مى ‏کند. خانم درایر مى‏ گوید که طحال شما بیمار شده و توصیه مى‏ کند که هرگز از بدن و اندام ‏هاى درونى خود دلخور و خشمگین نشوید. تالبوت سپس مى‏ گوید: «این حادثه نه تنها مهارت خانم درایر را در نگریستن به درون بدن انسان نشان داد، که به من نیز نشان داد که طحال من گویا داراى نوعى ذهنیت یا آگاهى خاص خودش است» (ص‏۲۵۸). چنین است دیدگاه تالبوت در مورد بیمارى ‏ها، روش ‏هاى درمان بیمارى‏ ها و نوع درمان‏ شناسانى که به آن‏ها اعتقاد دارد!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ جمعه 21 فروردين 1394ساعت 17:5 نويسنده نازیلا |